سیدعلیسیدعلی، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

هدیه ی بی همتا

حواس پرتی

دیروز سید علی رو بردم تئاتر "رؤیای شال زرین". دیرمون شده بود و با عجله آماده شدیم و زدیم بیرون.  نمایش شاد و خوبی بود. علی هم تقریبا خوشش اومد.(چون کلا مشکل پسنده و هر چیزی راضی‌اش نمی‌کنه). بعدشم رفتیم پارکی که علی دوست داشت تو چهار راه کردستان و دو سه ساعتی علی بازی کرد و خوش گذروند. از اون جا هم رفتیم خونه‌ی مامی واسه شام. حالا می‌رسیم به نکته‌ی داستان: تو تموم این ٤ ساعت من کفش های لنگه به لنگه پام بود!   دو تا کفشی که تقریبا هیچ شباهتی به هم نداشتن. یکی مشکی، یکی کرم قهوه‌ای. یکی بندی، یکی چسبی.تنها وجه شبه‌شون این بود که جفتشون آدیداس بودن. (اینو واسه این گفتم که بدونین ...
5 تير 1390

جواب دیپلماتیک

علی تقریبا سه سالش بود که مشکل تنفسی پیدا کرده بود. آخرش هم نفهمیدم که آسم کودکان بود یا چی؟ یه روز برده بودمش دکتر. آقای دکتر خیلی باحوصله بود و یک ساعتی ویزیتش طول می‌کشید. (و البته هزینه‌اش هم متناسب با زمانش زیاد بود!) دکتر وقتی می‌خواست گوشای علی رو معاینه کنه،ازش پرسید: "خوب! ببینم. چند تا گوش داری؟" و علی با پوزخند جواب داد:" دو سه تا!" ...
3 تير 1390

آشپز کوچولو

دیروز علی آقا هوس آشپزی کرده بود.(طفلی من با خرابکاری ها و کثیف کاری هاش!)  لازم به ذکر است که همه ی مراحل رو خودش انجام داده و من فقط توی گوجه ها رو خالی کردم و سیب زمینی هاشو گذاشتم رو گاز تا بپزه.این هم نتیجه ی کارش! خوب! حالا باید بگم که هرچند این غذا ظاهر دلفریبی داره ولی من که حتی تستش هم نکردم. خود علی و باباش هم قیافه شون دیدنی بود موقع خوردن این غذای ابتکاری!   ...
2 تير 1390