حواس پرتی
دیروز سید علی رو بردم تئاتر "رؤیای شال زرین". دیرمون شده بود و با عجله آماده شدیم و زدیم بیرون. نمایش شاد و خوبی بود. علی هم تقریبا خوشش اومد.(چون کلا مشکل پسنده و هر چیزی راضیاش نمیکنه). بعدشم رفتیم پارکی که علی دوست داشت تو چهار راه کردستان و دو سه ساعتی علی بازی کرد و خوش گذروند. از اون جا هم رفتیم خونهی مامی واسه شام. حالا میرسیم به نکتهی داستان: تو تموم این ٤ ساعت من کفش های لنگه به لنگه پام بود! دو تا کفشی که تقریبا هیچ شباهتی به هم نداشتن. یکی مشکی، یکی کرم قهوهای. یکی بندی، یکی چسبی.تنها وجه شبهشون این بود که جفتشون آدیداس بودن. (اینو واسه این گفتم که بدونین ...
نویسنده :
مامان پسرها
8:25